همسر ایده آل
– داستان از آنجا شروع شد که خانومی با مراجعه به روانشناس وانمود می کند که دیگر نمی تواند با همسرش زندگی کند و تصورشان این هست که شخص دیگری ..
داستان از آنجا شروع شد که خانومی با مراجعه به روانشناس وانمود می کند که دیگر نمی تواند با همسرش زندگی کند و تصورشان این هست که شخص دیگری نیز نمی تواند با ایشون زیر یک سقف زندگی کند چون همسر ایشون سواد ندارند و هنوز بجای امضا انگشت می زنند و روانشناس می پرسد که چرا موقع ازدواج مگر نمیدانستید که ایشون سواد ندارند و خانوم می گوید که خیر ایشون می گفتند که سواد دارند
روانشناس دلیل را از همسر این خانوم جویا می شود و می گوید که بی سوادی می تواند تبعات منفی را در اجتماع داشته باشد که مثلا شما نمیتوانید شغل پیدا کنید و حقوق و سمتتان کم هست و به هر حال زیر دست هستید و نمی توانید در جامعه موقعیت خوبی داسته باشید که همسر ایشون می گویند من زیر دست دارم و گواهینامه نمیتوانید بگیرید و مرد می گوید که احتیاج ندارم چون راننده دارم و 10 تا ماشین دارم و شغلم هم این هست که 4 تا کارخانه دارم و بهتره بقیه ماجرا را از زبان خودشان بشنوید و بخندید