مستر بین جراح می شود
– مستر بین مریض شده و به بیمارستان آمده و پرستارها فکر می کنند او پزشک است و لباس جراحی تن او می کنند و او را برای جراحی به اتاق عمل می برند..
مستر بین مریض شده و به بیمارستان آمده و پرستارها فکر می کنند او پزشک است و لباس جراحی تن او می کنند و او را برای جراحی به اتاق عمل می برند و شروع به جراحی می کند و یک پرستار می آید و می گوید مریضی دیگر از راه رسیده و همه برای کمک به آن بیمار می روند و مستر بین تنهایی در اتاق عمل مانده و نمی داند چه کند و کنجکاو هست و سراغ بیمار رفته و دستش را درون شکم بیمار کرده و وسایلی در دل بیمار هست را با دست خارج می کند و یک اسمارتیز می بیند و آن را ضد عفونی کرده و می خورد و در اتاق بیمار کناری می رود و به دکتر می گوید جراحی را تمام کنید و او دستش را درون شکم بیمار می کند و تیر درون شکم او را خارج کرده و همه از او تشکر می کنند و تشویقش می کنند و مستر بین بخاطر نجات بیمار خوشحال است