علاء الدین و غول حساس

– بار دیگر علاء الدین چراغ جادویی را میبیند و رویش دست می کشد تا غول آن بیرون بیاید تا بلکه علاء الدین به یکی از آرزوهایش برسد. علاء الدین آ..

بار دیگر علاء الدین چراغ جادویی را میبیند و رویش دست می کشد تا غول آن بیرون بیاید تا بلکه علاء الدین به یکی از آرزوهایش برسد. علاء الدین آرزو میکند که به مال و منالی برسد خوب تا اینجای کار که مشکلی وجود ندارد اما در ادامه چیزی از غول می خواهد که باعث خشم غول شده و علاء الدین را محکم میگیرد. علاء الدین که راه فراری نمی یابد از غول طلب عفو می کند اما غول که عصبانی به نظر می رسد علاء الدین را تنبیه می کند گویا علاء الدین دیگر توان راه رفتن ندارد پس از غول یک صندلی چرخدار آرزو میکند تا برآورده کند و حداقل بتواند تا خانه برود اما غول که خشمش غلیان میکند با هر تقاضای علا الدین وی را دگربار تنبیه می کند، سپس علاء الدین می گوید اگر یک چرخ داشته باشد هم کافیست اما غول با هر خواهش علاء الدین وی را تنبیه می کند تا انجا که علاء الدین تریجیح می دهد علی رغم حال نزراش دیگر خواهشی نکند. چه که هر خواهش وی تنبیهی را به همراه دارد