اشک ها و لبخندهای کلاس اولی ها در اول مهر

دخترهایی هستند که در روز اول مدرسه می خندند و مدرسه رو دوست دارند و از این بابت بسیار شاد هستند که دانش اموزانی نیز هستند که تاب جدایی از خانواده هایشان را ندارند و مادرشان را می خواهند و کسانی هم از فرط خوشحالی دست از پا نمی شناختند و بالا و پایین می پریدند و از درس و مدرسه تعبیر خودشان را داشتند

که می گویند می خواهیم بیاییم مدرسه و سواد یاد بگیریم و بزرگ شیم و دانشمند بشیم و نظم و انظباط را از روز اول یاد می گیرند که گاهی پلیس و دکتر و مهندس و پلیس و ارایشگر می خواند بشوند و پدر بزرگی که با بغضی خاص نوه هایش را راهی می کند و از خوشحالی اشک می ریزد و دانش اموزی نیز دوست دوست دارد که خبرنگار شود که سوالاتی را از خبر نگار ما می پرسد که خانوم معلم هم می گوید که برای هر کاری در کلاس باید حتما اجازه بگیرید که دانش اموزان باحال هم داریم که کلیدهای خانه شان در دستشان است که برای اینکه مادرشان نرود خانه کلید را در دستشان گرفتند!